توضیح: این مقاله را وبلاگ جریان احمدی نژاد در تاریخ ۲ مرداد ماه ۱۳۸۸ منتشر کرده بود. این مقاله در این ایام خواندنی تر شده است.

انقلاب اسلامی ایران بسیاری از تئوری‌های روشنفکرانه درباره‌ی نقش دین در انقلاب، مبارزات سیاسی و اداره‌ی حکومت را با چالشی جدی مواجه کرد و پایه‌های حکومت‌های استکباری را متزلزل نمود.

دشمنان دین و بخصوص دشمنان اسلام همواره سعی در نابودی این انقلاب و جلوگیری از نفوذ و گسترش تفکر اسلام شیعی و انقلابی به قلب‌های آزادی‌خواهان عالم داشته‌اند لذا از همان ابتدا با یک نوع کلافگی و سردرگمی و با استفاده از رسانه‌های تبلیغی خود - که روز به روز بر تعداد و تنوع آنها و نیز بر تنوع نوع مبارزاتشان افزوده می‌شود – دشمنی خویش با انقلاب و شخصیت‌های تأثیرگذار آنرا به روش‌های مختلی اعلام کردند.

نمی‌بایست فراموش کرد که پشت رسانه‌های استکباری به کارشناسان بسیار خبره و مرموز سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی دشمنان این نظام و انقلاب گرم است. آنها سال‌هاست که با بکارگیری متخصصانی که نسبت به اسلام، ایران، سنت‌ها، زبان و آداب و رسوم ملت ما آگاهی کامل دارند به تلاش خود برای نابودی نظام جمهوری اسلامی ادامه می‌دهند.

 

دوستان عزیز!

بیایید خودمان را جای آنها بگذاریم! اصلاً اجازه بدهید برای چند لحظه خودمان را جای یکی از کارشناسان این سازمان‌های اطلاعاتی (مثلاً سازمان سیا) قرار بدهیم و به این فکر کنیم که اگر ما بجای آنها بودیم چه نقشه‌ی کارسازی در عرصه‌ی تبلیغات رسانه‌ای برای ضربه زدن به این نظام طراحی می‌کردیم!

پس تلاش ما در این مقاله معرفی روش‌های تبلیغی مختلفی است که جهت مبارزه با نظام اسلامی دنبال شده یا ممکن است دنبال شود!

روش اول:

ابتدایی‌ترین روش تبلیغاتی همان روشی است که دشمنان اسلام از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون دنبال کرده و می‌کنند. این روش همان بد گفتن از چهره‌های شاخص اسلامی و انقلابی و بخصوص افرادی است که در پیروزی، اداره و یا دفاع علمی از مبانی انقلاب اسلامی نقش داشته یا دارند (خصوصاً روحانیون انقلابی) و در مقابل تعریف کردن از کسانی که یا با این انقلاب ضدیت داشته‌اند و یا تا مرحله‌ای انقلاب را همراهی کرده و از آن پس حساب خود را از مجموعه‌ی نظام و انقلاب جدا کرده‌اند (خصوصاً روحانیون انقلابی سابق!). این روش گرچه همواره روشی مفید و مؤثر بوده است اما با هوشیاری و تدبیر امام خمینی (ره) افشا و به مردم مسلمان و انقلابی کشورمان معرفی شد. امام در یکی از سخنان خود چنین فرمودند:

«ما هم نباید توقع داشته باشیم که اینها براى ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند، معلوم مى‏شود ما خیانتکاریم! آن روزى که من آن وقت‌ها مى‏گفتم که نمى‏فهمد این دستگاه [پهلوی]؛ براى سقوط من این است که آنها شروع کنند به تعریف کردن! آنها هر روز فحاشى مى‏کنند؛ این غلط است. هر چه فحاشى بکنید این مردم مى‏گویند که این، مخالف اینهاست. اگر شروع کرده بودند به تعریف کردن، چه کردن و احترام کردن و اینها، ما کم کم تمام مى‏شد کارمان! اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامه‏هاى امریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند این چه است قضیه؟ یک قضیه‏اى است که دارند تعریف مى‏کنند! البته باید از ما تکذیب کنند، از شما هم باید تکذیب کنند و جمهورى اسلام را هم باید تکذیب بکنند.» (صحیفه امام، ج‏9، ص: 528 و 527)

با افشای این روش از سوی امام گرچه از نفوذ آن بر مردم ما کاسته شد اما مانع از کنار نهادن این روش توسط دشمنان نظام در کنار روش‌های دیگر آنها نشده است.

 روش دوم:

در کنار استفاده از روش اول، طراحی روش‌های پیچیده‌تری ضروری می‌نمود. یکی از روش‌هایی که پیچیده‌تر از روش قبل است، آن است که تلاش شود تا پاره‌ای از اختلاف‌نظرهای «طبیعی» که میان برخی از شخصیت‌ها، مسئولان نظام و بخصوص روحانیون انقلابی به وجود می‌آید را به عنوان تقابل‌ها و تعارض‌های جدی و قدرت طلبانه برجسته کرده، گروهی از این افراد را دارای وابستگی بیشتر به نظام جلوه داده و برخی دیگر‌ی را در حال تقابل و تعارض با مواضع رسمی نظام معرفی کنند!

این روش زمانی مؤثرتر واقع می‌شود که اختلاف نظرها در سطحی بالاتر مثلاً میان رهبری و برخی دیگر از مقامات عالی‌رتبه رخ دهد. در این صورت از سوی دستگاه‌های تبلیغی وابسته به سازمان‌های جاسوسی دشمن تلاش وافری برای القای تعارض فلان شخصیت با رهبری نظام صورت گرفته از یک سو به القای وجود جنگ قدرت در بین مسئولان می‌پردازند و از سوی دیگر به صورت طبیعی به جانبداری از افرادی بپردازند که آنها را در نقطه‌ی مقابل رهبری معرفی می‌کنند.

در این میان برخی از دوست‌داران نظام که دل در گرو محبت رهبری دارند اما از تفکری قوی برای درک توطئه‌ی دشمن برخوردار نیستند، دچار توهم شده و به خیال اینکه دشمن در حال استفاده از روش اول است به تخریب افرادی روی می‌آورند که بزرگ‌ترین گناهشان اختلاف نظر طبیعی با رهبری یا برخی دیگر از مسئولان در برخی مسایل است!

البته در اینجا نمی‌بایست از نقش برخی دوستان کج فهم و بی‌تقوا و یا برخی از عوامل دشمن در دامن زدن به این فضا غافل شد. عوامل دشمن حتی ممکن است در صورت اثبات دشمنی‌های خود از این افراد مهم و بی‌گناه به عنوان همکاران خود یاد کنند!

سود و منفعت بزرگی که دشمن از اجرای این روش می‌برد تخریب شخصیت بخشی از نخبگان و خدمت‌گذاران نظام است به گونه‌ای که این شخصیت‌ها یا از مجموعه‌ی نظام و انقلاب دلخور شده و یا از کارایی لازم خواهند افتاد و حتی اگر زمانی به یکی از توطئه‌ها یا نقشه‌های دشمن پی‌برده و هشداری هم دادند، این هشدار با بی‌توجهی روبرو شده و یا از آن به انگیزه‌های دنیوی تعبیر خواهد شد.

ما در گذشته و امروز از این روش ضرباتی را متحمل شده‌ایم!

خوشبختانه پیچیدگی این روش مانع از آن نشده که از نگاه تیزبین مقام معظم رهبری مخفی بماند. لذا ایشان تاکنون چندین بار استفاده‌ی دشمن از این روش را افشا کرده‌اند اما متاسفانه مورد توجه دلسوزان ساده اندیش نظام قرار نگرفته است.

مقام معظم رهبری از جمله در سخنرانی اخیر خود (15 تیر 88) در میلاد امام علی(ع) خطاب به دشمنان نظام فرمودند:

«اینجور نیست که شما خیال کنید وقتى از یک جریانى به خیال خودتان دفاع کردید، حمایت کردید، این جریان به شما متمایل خواهد شد؛ ابداً! ما سى سال تجربه داریم؛ سى سال این ملت در حافظه‏ى خود دشمنى‏هاى شما را ثبت کرده است؛ ضبط کرده است. ملت می‌فهمد شما چکار می‌خواهید بکنید، چکار دارید می‌کنید. اسم بعضى‏ها را مى‏آورند به عنوان اینکه ما مدافع آنها هستیم؛ دروغ می‌گویند؛ مدافع آنها هم نیستند؛ قصدشان ایجاد اختلاف است، قصدشان ایجاد بدبینىِ ملت ایران و نخبگان ایران نسبت به یکدیگر است؛ دروغ می‌گویند. آنچه در دل‌هاى پرکینه‏ى آنها وجود دارد، این است که آرزو می‌کنند این نظام مستقل، این مجد و عزتِ سربرافراشته‏ى از این کشور که در مقابل زورگوئى‏هاى آنها ایستاده، نباشد. آرزوى آنها این است. اینجور نیست که در نظام جمهورى اسلامى با زیدى خوب باشند، با عمروى بد باشند؛ نه. هر کسى که به این نظام پایبند است، هر کسى که به این قانون اساسى پایبند است، هر کسى که به آرمان‌هاى ملت ایران پایبند است، از نظر آنها دشمن است. آنها میخواهند جمهورى اسلامى نباشد، یک نظام دست نشانده‏ى مطیعِ منقادِ در مقابل آنها، مجدداً مثل دوران گذشته، در این کشور پا بگیرد. آنها دنبال این‏اند. این خواب آشفته‏ى باطل آنهاست.»

روش سوم:

یکی دیگر از روش‌هایی که می‌توان برای ضربه زدن به اسلام و نظام اسلامی از آن بهره برد، تلاش برای تربیت افرادی جهت نفوذ در سطوح عالی مدیریتی نظام و یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت؛ سوء استفاده از ساد‌گی یا غرور اشخاصی که در رده‌های بالای مدیریتی قرار دارند و تلاش برای هدایت آنها در جهت اجرای نقشه‌های از پیش طراحی شده‌ است.

در این روش برخلاف دو روش قبل حتی ممکن است دشمنان نظام برای تثبیت موقعیت عوامل مستقیم یا غیرمستقیم خود به بدگویی شدید از آنها نیز روی آورند تا به واسطه‌ی این بدگویی‌ها اعتماد نیروهای انقلاب را به آنها بیش از پیش جلب کنند!

اگر آنها با این روش موفق شوند شخصی را آنچنان  هدایت کنند که در میان مردم به عنوان نمونه‌ و الگویی عملی از مدیریت آرمانی انقلاب جلوه کند و با عنوان احیاگر شعارهای امام و انقلاب (شعارهایی چون ساده زیستی، عدالت طلبی، فراهم کردن مقدمات ظهور امام زمان (عج)، مردم‌داری، معنویت گرایی، استکبارستیزی و...) شناخته شود و پس از آنکه چنین تصویری از او در اذهان عمومی شکل گرفت، داعیه‌داران پیشین انقلاب را با همین شعارها زیر سئوال برده و اعتماد مردم به گذشته‌ی نظام و شخصیت‌های اصلی آن را سلب کند؛ در آن صورت به یک موفقیت بزرگ تاریخی دست یافته‌اند!

اگر او بتواند پس از مشاهده‌ی اقبال عمومی به خود با طرح برخی شایعات بی‌اساس یا اثبات نشده در کنار فریاد زدن برخی حقایق و شعارهای آرمانی، گذشته‌ای سیاه، فاسد و تاریک از نظام و مدیران آن ترسیم کند، تئوری حکومت بر پایه‌ی فقه اسلام و مدیریت روحانیت را با علامت سئوالی جدی مواجه کرده است.

این شخص اگر از صنف روحانیت باشد باز هم برنده‌ی این میدان قشر جدیدی از روحانیت خواهد بود لذا نتیجه مطلوب برای دشمنان اسلام، نظام اسلامی و روحانیت حاصل نخواهد شد پس چنین طرحی لزوماً می‌بایست توسط یک شخصیت غیرروحانی اجرا شود.

مشکل اصلی اجرای این نقشه آن است که مراحل مختلف عملیاتی کردن آن نمی‌بایست موجبات برانگیختن حساسیت سازمان روحانیت را فراهم آورد چه در غیر این صورت شکست آن حتمی خواهد بود به همین دلیل ضروری است تا در اجرای آن از وجود بخشی از روحانیت برای تخریب اهداف اصلی استفاده شود و بهترین همکاران در این مرحله روحانیونی هستند که پروژه‌ی تخریب آنها در «روش اول» کلید خورده و همچنان ادامه دارد! برخی از اختلاف نظرها، گلایه‌ها، رقابت‌ها و احیاناً حسادت‌ها و دامن زدن به آنها از طریق «روش دوم» می‌تواند عامل اصلی در همراه کردن این بخش از روحانیت و مریدان آنها با این نقشه باشد!

در این میان البته گروه‌هایی که دشمن؛ مطابق با «روش اول» به حمایت یا تقویت آنها روی می‌آورد نیز به ضدیت خود با نظام اسلامی ادامه می‌هند. اینها در صحنه‌ی سیاسی داخلی بیش از هر دشمنی به چشم آمده و معمولاً کارکرد اصلیشان غافل کردن مسئولان نظام از عامل یا عوامل اجرایی «روش سوم» است! اینها چه بسا بدون اطلاع از متن کامل سناریوی دشمنان نظام به تخریب عوامل اجرایی «روش سوم» و یا حمایت از شخصیت‌های هدف در «روش دوم» نیز می‌پردازند. این تخریب و حمایت بیش از هر چیز بر مقبولیت عوامل «روش سوم» در بین دلسوزان ساده‌اندیش نظام افزوده و زمینه‌ی بهره‌برداری از این مقبولیت توسط عوامل «روش سوم» را فراهم می‌آورد!

چنین تصور می‌شود که اجرای موفقیت آمیز مجموعه‌ی این روش‌ها به خودی خود، تخریب تمام دوران گذشته‌ی نظام، شخصیت‌های آن و حتی رهبری را نیز به دنبال خواهد داشت.

آنها تصور می‌کنند که سلب اعتماد عمومی نسبت به مجموعه‌ی انقلابیون شاخص (که هر یک به نوبه‌ی خود یکی از مدافعان واقعی اسلام، نظام و رهبری هستند) به نوبه‌ی خود دامن رهبری نظام را نیز خواهد گرفت. چرا که از یک سو بسیاری از شخصیت‌هایی که رهبری بارها اعتماد زبانی و عملی خود نسبت به آنها را ابراز کرده، مورد تخریب واقع شده و از کارایی آنها به شدت کاسته شده است و از سوی دیگر حمایت‌های گذشته‌ی رهبری از افرادی که اینک اعتماد عمومی از آنها سلب شده است با علامت سئوالی جدی مواجه است.

شاید آنها تصور کنند که حتی اگر شخصیت رهبری نظام نیز در اجرای این طرح از تخریب‌ها مصون بماند، با یک طرح حساب شده‌ی دیگر می‌توان ضربه‌ی نهایی را در یک فرصت مناسب وارد کرد!

دشمنان نظام اما از این نکته غافلند که مردم ما «آنجایى که احساس می‌کنند که پاى دشمنى با نظام در میان است، آنجائى که احساس می‌کنند دستى دارد حرکتى را براى ضربه زدن به نظام اداره می‌کند، مدیریت می‌کند، مردم از آنها کناره می‌گیرند؛ ولو او همان شعارى را بدهد که این آحاد مردم به آن شعار معتقد هم باشند.» (مقام معظم رهبری، 29 تیر 88)

پرسش پایانی

به راستی آیا توجه به احتمال طراحی چنین سناریویی (ولو در آینده) نمی‌بایست ما را در تحلیل‌ها و رفتارهای سیاسی‌مان هوشیارتر کند؟!