به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حجت الاسلام والمسلمین سیدمرتضی علوی(ره)

دبیرستان را تا سطح دیپلم ریاضی خوانده بودم. تصمیم داشتم بعد از پایان دوره پیش دانشگاهی وارد حوزه شوم. علی‌رغم آن‌که حدود یک ماه از سال تحصیلی 76-75 گذشته بود و آن سال به گمانم برای اولین بار حوزه‌های علمیه نیز با آزمون سراسری پذیرش می‌کردند، اما با راهنمایی یکی از دوستان نزدیک [حجت الاسلام امین رصاف] که همان سال در حوزه‌ی علمیه‌ی آیت الله علوی خوانسار پذیرش شده بود، قید پیش‌دانشگاهی و... را زده، به صورت مستمع آزاد به خوانسار رفتم.

 

سیدمرتضی علوی خوانساری

حجت الاسلام والمسلمین سیدمرتضی علوی (ره)

حجت الاسلام والمسلمین سیدمرتضی علوی (ره) که مدیریت مدرسه را بر عهده داشت، موافقت کرده بود تا من خارج از مدرسه ساکن شده و به صورت مستمع آزاد از دروس حوزه استفاده کنم و سال بعد پس از پذیرش در امتحانات ورودی، دروس هر دو سال را با هم امتحان دهم.

آقای رصاف همه‌ی هماهنگی‌ها را انجام داده بود. پس از راضی کردن خانواده به خوانسار رفتم. در خوانسار یک اتاق (نزدیک حوزه) از طبقه‌ی فوقانی منزل مرحوم حجت الاسلام احمد شریعتی را به ازای ماهی دو هزار تومان به علاوه‌ی پرداخت یک ثلث از آب و برق و هرچه مصرف شود، اجاره کردم. البته الطاف آقای شریعتی و همسرش به ما بیش از ماهی دو هزار تومان بود!

قرارداد اجاره اتاق آقای شریعتی

در تابستان همراه با آقای رصاف به خوانسار سفر کرده بودم. زیبایی، سرسبزی و خوش آب و هوایی آن مرا مجذوب خود کرده بود اما از زمستانش خبری نداشتم. زمستانی سرد و پربرف. آنچنان برفی می‌بارید که گاهی طلاب از پشت بام مدرسه به حیات می‌پریدند.

در منزل آقای شریعتی امکانات بسیار کمی داشتیم. از لوله‌کشی گاز و بالتبع از بخاری هم خبری نبود. با یک علاءالدین خودمان را گرم می‌کردیم و با یک پیک‌نیک غذا می‌پختیم. برای تهیه نفت هم باید در صف می‌ایستادیم تا نوبتمان شود. موکتی کوچک و پتویی را هم زیر پایمان انداخته بودیم. مدتی بعد پدرم از کازرون برای دیدن اوضاع ما به خوانسار آمد. اشک را در چشمانش دیدم. همان جا اتاق را اندازه گرفت و تمام آن را موکت کرد. چندی بعد هم پدر بزرگم برای دیدنمان آمد و ما را مورد لطف قرار داد.

منزل آقای شریعتی، پاییز 1375

به سرعت عقب ماندگی یک ماهه را جبران کرده، خودم را به کلاس رساندم. نزدیکی‌های زمستان بود که آقای شریعتی بیمار شد. حاج آقا علوی برای عیادت او به منزلش آمد. آقای شریعتی پیر و کم‌شنوا بود. به همین دلیل همسر وی عادت کرده بود با صدای بلند حرف بزند. در آن روز این زن مهربان با همان صدای بلند به آقای علوی گفته بود: فردا زمستان می‌شود و اینها چطور می‌خواهند بدون بخاری اینجا زندگی کنند؟! حاج آقا هم به آقای رصاف گفت: به صنعتی بگو وسایلش را جمع کند و به حجره‌ی خودت بیاید. از آن به بعد من طلبه رسمی حوزه بودم و در امتحانات سال اول همراه با هم‌دوره‌های خود شرکت کردم.

حوزه‌ی آیت الله علوی حوزه‌ای نسبتاً کوچک اما با قدمت زیاد و صفای فراوان بود. این حوزه 10 حجره‌ی کوچک، دو حجره‌ی بزرگ (روبروی هم) و یک مسجد داشت. یکی از درهای ورودی حوزه نیز روبروی این مسجد قرار داشت که بالای آن یک کتابخانه‌ی کوچک اما ارزشمند با آثار خطی و قدیمی متعدد بود. یک اتاق نوساز هم در طبقه‌ی بالای حوزه (روی آشپزخانه) بود که ایام تابستان برخی از محققین از قم به آنجا آمده، در آن ساکن می‌شدند.

یک مَدرس (کلاس درس) با میز و نیمکت، حمام، آشپزخانه و... از دیگر اجزای این حوزه بود.

اتفاق جالبی که در آن ایام افتاده بود، این‌که اغلب طلاب ساکن مدرسه اهل استان فارس بودند. آقایان مهدی کوهپیما (از داراب)، مرتضی و یوسف کرم‌زاده، آیت‌الله و رحمت‌الله زارع، روح الله خورشیدی، رضا علی‌زاده، مرحوم بهرام آب‌پیما، روح‌الله رحیمی، شکرالله عزیزی، احد محمدی، یوسف خارستانی (از خرامه)، آقایان احسانی و لطیفی (از نیریز) من، امین رصاف، سعیدرضا اسدالهی (سال تحصیلی 77-76) و مجتبی صدیق‌منش (اواخر سال تحصیلی 76-77) نیز اهل کازرون بودیم.

طلاب مدرسه آیت الله علوی، روبری درب مسجد مدرسه، سال تحصیلی 1377-1376

علاوه بر ما فارسی‌ها آقایان نجاتی و رسابخش (اهل بوشهر) افشین مرادبیگی (اهل تهران)، آرش رمضانی و شفیعی (اهل شمال)، عباسی، علی‌اکبر قانونی، محمدعلی نوروزی، خوب‌بخت، دلدار، گرجی و... (از خوانسار و اطراف آن) نیز در مدرسه ساکن بودند.

در این میان آقایان مهدی کوهپیما، مرتضی کرم‌زاده، کامران، مرتضی اسکندری، دلیر، دلدار، محمد اصلانی، محمد احسانی، لطیفی، گرجی و... از هم دوره‌های ما بودند.

شیوه‌ی مدیریت حجت الاسلام والمسلمین سیدمرتضی علوی (ره) که ظاهراً از شیوه‌ی پدر ایشان [مرحوم آیت‌الله سیدحسین علوی (ره)] الگوبرداری شده بود امتیازاتی داشت که در ادامه به چند مورد از آن اشاره می‌کنم.

 

1. ارتباط دائم با طلاب

منزل آقای علوی چسبیده به مدرسه و مسلط بر آن بود. این مسأله امکان ارتباط بیشتر وی با طلاب و نظارت بر آنها را فراهم می‌آورد. حاج آقا تا آن زمان فرزند پسری نداشت و با طلاب همچون فرزندان خود رفتار می‌کرد. پدری که علی‌رغم مهربانی‌اش گاهی هم تند و عصبانی می‌شد.

طلاب در همه جا (حیاط مدرسه، کلاس درس، مسجد، محیط کوچک شهر و...) حضور وی را احساس می‌کردند. او به علت کمبود استاد، بسیاری از درس‌های پایه‌های مختلف را خود تدریس می‌کرد. هدایه، صمدیه و چند کتاب نحوی دیگر را هم‌زمان در یک کلاس به ما ‌آموخت. هر روز صبح با همه‌ی طلاب کلاس قرآن داشت. لمعه را نیز تدریس می‌کرد. من در سال دوم بخشی از کتاب الصلاة لمعة را با ایشان خواندم! اگر طلبه‌ای را در نماز جماعت یا کلاس قرآن نمی‌دید از علت غیبتش می‌پرسید.

اصل این ارتباط نزدیک اگر با آزادی عمل بیشتری برای طلاب همراه باشد، می‌تواند یک الگوی بسیار مناسب برای مدیران مدارس علمیه باشد.

 

2. جلسه قرآن

از دیگر برنامه‌‌های بسیار خوب مدرسه‌ی آیت الله علوی (ره) برگزاری کلاس قرآن بود. این کلاس هر روز بعد از نماز جماعت صبح برگزار می‌شد. شرکت تمامی طلاب مدرسه (به استثنای متأهلین) در این کلاس الزامی بود. کلاس را آقای علوی اداره می‌کرد.

در این کلاس هر روز چند آیه از قرآن به صورت ترتیبی خوانده می‌شد. وی از ما می‌خواست تا شب قبل، ضمن قرائت آیات مذکور، ترجمه و تمام نکات علمی که تا آن زمان یاد گرفته‌ایم را بر روی آن آیات پیاده کنیم.

در محیط کلاس (که در مسجد مدرسه برگزار می‌شد) یکی از افراد حاضر در جلسه را نام می‌برد و از او می‌خواست تا آیه‌ را خوانده و ترجمه کند. بعد از او و افراد دیگر متناسب با سطح و پایه‌ی علمی‌شان پرسش‌هایی از قبیل تجزیه و ترکیب آیات، نکات منطقی یا فقهی موجود در آیات و... را می‌‌پرسید. 

پاسخ مثبت با تشویق استاد همراه می‌شد و پاسخ منفی موجبات ناراحتی وی را فراهم می‌آورد.

این سبک چون کاربردی، عملی و مداوم بود نقش زیادی در ملکه کردن آموخته‌های علمی طلاب داشت. به حدی که گاهی طلبه‌ی پایه یک این مدرسه از طلاب پایه‌های بالاتر مدارس دیگر در تجزیه و ترکیب تواناتر بودند.

 

3. روضه‌ی هفتگی

توجه دادن طلاب به معنویات و ارتباط با اهل بیت (ع) از مهم‌ترین وظایف مدیران حوزه‌‌هاست. در حوزه‌ی آیت الله علوی (ره) نیز به منظور تحقق این هدف صبح‌های جمعه جلسه‌ی روضه‌ی عمومی برگزار می‌شد.

بعد از نماز صبح مقدمات کار فراهم می‌شد. بخاری بزرگی در مسجد وجود داشت که آن را روشن می‌کردند. سماورها و وسایل تهیه‌ی چای آماده می‌شد. سفره‌ای انداخته و با نان و پنیر و چای از حاضرین پذیرایی می‌شد. این تنها غذایی بود که در طول هفته از طرف حوزه به طلاب داده می‌شد.

پس از خوردن صبحانه ابتدا سید پیری به منبر می‌رفت (که معمولاً بار علمی چندانی نداشت) سپس یکی از طلاب سطح بالای مدرسه سخنرانی می‌کرد و در نهایت حاج آقا علوی منبر می‌رفت. در پایان مجلس نیز یکی از اهالی (به صورت سنتی) نوحه‌خوانی و سینه‌زنی می‌کرد.

برنامه مجموعاً چند ساعتی طول می‌کشید. مردم شهر (اعم از زن و مرد) نیز در این روضه‌ی محقر و باصفا شرکت می‌کردند.

 

4. تواضع و آمیختگی با مردم

حجت الاسلام والمسلمین سیدمرتضی علوی (ره) با مردم و برای آنها بود. او علاوه بر مدیریت حوزه در دانشگاه و دبیرستان نیز تدریس می‌کرد و با مردم کوچه و بازار نشست و برخاست صمیمانه داشت. این تواضع او تا حدی بود که برخی از مردم از وی حتی در مقابل خودش با عنوان «آیت الله زاده» یاد می‌کردند اما هرگز ندیدم که او از این تعبیر اظهار گلایه کند.

او علی‌رغم آن‌که مدیر حوزه بود و شاگردانی داشت که حاضر بودند درخواست‌هایش را اجابت کنند اما هیچ‌گاه انجام کارهای شخصی خود (مثل خرید نان، سبزی و...) را به شاگردانش واگذار نمی‌کرد و چون فرزند پسری هم نداشت این امور را خود انجام می‌داد. این در حالی است که افرادی از اهل علم (با جایگاهی به مراتب پایین‌تر) را سراغ دارم که شاگردان خویش را استثمار می‌کنند!

آقای علوی (ره) در میان دانش آموزان و دانشجویان خویش نیز شخصیت محبوبی بود. این شیوه‌ی او در مقابل چشمان طلاب مدرسه‌اش نوعی آموزش غیرمستقیم را به همراه داشت.

 

5. تأکید بر ساده زیستی

آقای علوی به ساده زیستی طلاب اهمیت زیادی می‌داد. علی‌رغم آن‌که به راحتی می‌توانست شرایط تهیه‌ی غذا (لااقل در نوبت ظهر) را برای طلاب مدرسه فراهم آورد اما تصریح می‌کرد که عامداً چنین کاری را انجام نمی‌دهد. تهیه هر سه نوبت غذا با خود ما بود. هر حجره برای خود به صورت روزانه مسئول خرید، پخت و پز و شست و شوی ظروف داشت.

علاوه بر این، هر روز یکی از طلاب مسئول نظافت کل مدرسه بود که به جای شرکت در کلاس قرآن، مدرسه را تمیز می‌کرد.

در مسجد حوزه که هر روز صبح کلاس قرآن در آن برگزار می‌شد، با خط نستعلیق به صورتی زیبا این بیت شعر نوشته و به دیوار نصب شده بود:

 

عالم که کامرانی و تن پروری کند

او خویشتن گم است که را رهبری کند

 

در گوشه‌ای دیگر از دیوار با همان خط زیبا نوشته شده بود: «هر که در این کسوت تحمل نامرادی نکند، مدعی است و خرقه بر او حرام!»

آقای علوی نقل می‌کرد: «طلبه‌ای در ایام تبلیغ به روستایی رفته است. به هنگام ناهار برایش تخم‌‌مرغ نیم‌رو آورده‌اند! او نیز با تندی با صاحب‌خانه برخورد کرده است.» ایشان می‌گفت: «من نمی‌خواهم شما چنین اخلاقی پیدا کنید.»

در شهر خوانسار حوزه‌ی علمیه‌ی مجلل و بزرگی به نام ابن‌الرضا (ره) بود. ظاهراً از گذشته میان استاد ما و مسئولان آن حوزه اختلافاتی وجود داشت که از منشأ آن اطلاع چندانی ندارم. در آن حوزه امکانات رفاهی مناسبی برای طلاب فراهم بود اما به یاد ندارم که یکی از طلاب مدرسه‌ی ما از علاقه‌ی خود به تحصیل در آن حوزه خبر داده باشد. این در حالی بود که گاهی طلاب حوزه‌ی مذکور برای ادامه تحصیل به حوزه‌ی ما می‌آمدند.

بعد از دو سال به دلایلی چون کمبود استاد، تراکم دروس و عدم برخورداری از آزادی عمل کافی همراه با برخی از دوستان تصمیم به تغییر حوزه‌ی علمیه خود گرفتیم. برخی از حوزه‌ها از جمله برخی حوزه‌های شمال، مشهد و... را دیدیم و در نهایت علی‌رغم آن‌که دوست داشتیم در مکانی غیر از وطن خویش تحصیل کنیم اما چون خسته شده، حوزه‌ی بهتری را هم نیافتیم، ساکن کازرون شدیم.

در آنجا طلاب از آزادی عمل بسیار، اساتید خوب و امکانات رفاهی زیادی برخوردار بودند. برای من عجیب بود که گاهی برخی از طلاب درباره کیفیت غذا با آش‌پز مدرسه بحث می‌کردند.

روحانیت همواره الگوی ساده‌زیستی بوده است. اما تشخیص این‌که چه اموری در شرایط زمانی ما با ساده زیستی در تضاد است کار چندان آسانی نیست. حتی شنیدم در دوره‌های بعد از ما آقای علوی نیز در حوزه‌ی خوانسار برای طلاب غذا تهیه کرده است اما سادگی آنجا چیزی نبود که با غذا دادن از بین برود.

 

6. ساخت شاکله‌ی طلبگی

هر صنف و گروهی شاکله‌ی مخصوص به خود را دارد. مثلاً شاکله‌ی یک طلبه با شاکله‌ی یک پاسدار خوب یا یک دانشجوی مذهبی و یا یک بچه هیأتی متفاوت است.

این شاکله‌ی خاص متأسفانه در برخی محیط‌ها و در میان برخی از طلاب هرگز ایجاد نمی‌شود. شناسایی عوامل شکل‌گیری این شاکله و ساختن فضایی متناسب با آن و نیز شناسایی موانع شکل‌گیری شاکله‌ی طلبگی و زدودن این موانع از مهم‌ترین وظایف مدیران حوزه‌های علمیه است. وظیفه‌ای که می‌بایست به صورت بسیار ظریف و بدون کم‌ترین تحمیل محسوس انجام شود.

به نظر من اگر ضعفی هم در شیوه‌ی مدیریتی استاد ما حضرت حجت الاسلام والمسلمین سیدمرتضی علوی (ره) وجود داشت اما مهم‌ترین امتیاز وی در ساختن شاکله‌ی طلبگی بود. او برای ساختن این شاکله از روش‌های مختلفی از جمله امور مذکور بهره می‌برد.

یادش گرامی و راهش پررهرو باد...