شهروند امروز: حجت‌الاسلام «رضا صنعتی» نویسنده کتاب «گفتمان مصباح» است. فضای سال‌های اولیه دولت خاتمی‌و به چالش کشیدن اصلاح‌طلبان از سوی آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، باعث شد که او روی این مباحث تمرکز و شروع به جمع‌آوری این اظهارات و بازتاب‌ها کند. صنعتی طلبه‌ای است که امروز در درس خارج فقه و اصول حضور می‌یابد و در هنگام بررسی این کتاب نیز در تبلیغ دینی به سر می‌برد. از این رو، با او تلفنی گفت‌وگو کردیم و روایت تدوین کتاب را از زبانش شنیدیم. او اگرچه در ابتدا، کتابی تحت عنوان «مصباح دوستان» نگاشت و در مجموعه هوادارن آیت‌الله منتشر شد، اما با بسط و بازنویسی آن، مسائل پس از انتخابات ریاست جمهوری 84 بر آن افزوده شد و «مرکز جریان شناسی تاریخ معاصر» تحت مدیریت «حمید رسایی» حاضر به انتشار آن نشد و «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» مجموعه جدیدی را تحت نام «گفتمان مصباح» منتشر کرد و مطالب صریح و روشن نویسنده در نقش‌آفرینی آیت‌الله در حمایت از «محمود احمدی‌نژاد» را حذف نکرد.


***

چگونه شد که به تدوین کتابی درباره آیت‌الله مصباح یزدی روی آوردید؟

این مساله به سخنرانی‌های آیت‌الله مصباح در پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران بازمی‌گردد. آن روزها، من در خوانسار طلبه بودم و چون پی‌گیر مباحث فکری بودم، شیوه‌ طرح مطالب و پاسخ‌گویی ایشان برایم از جذابیت خاصی برخوردار بود و از طریق بعضی نشریات سخنرانی‌های ایشان را پی‌گیری می‌کردم. ایشان با زبانی همه‌ فهم به بسیاری از پرسش‌ها و شبهات دینی نسل جوان پاسخ می‌دادند تا اینکه کم‌کم برخی از گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی در واکنش به بعضی از سخنانشان، از فضای مباحث علمی خارج شده و به طرح مطالبی مثل عدم برخورداری آیت‌الله مصباح از سوابق مبارزاتی روی آوردند. طرح این مباحث، سئوالاتی نسبت به شخصیت ایشان برای بنده ایجاد شد و رسیدن به پاسخ این سئوالات برایم جذابیت داشت. به همین دلیل واکنش آیت‌الله مصباح، حامیان و مخالفان ایشان را پی‌گیری می‌کردم. در پی‌گیری‌های خود بعضی از اسناد و مطالبی که به صورت پراکنده از طرف حامیان ایشان مبنی بر برخورداری از سوابق مبارزاتی منتشر می‌شد را قانع کننده می‌دیدم. وقتی برای ادامه‌ تحصیل به کازرون رفتم، به ذهنم رسید که این دفاعیات را در جزوه‌ای جمع‌آوری کنم. این جزوه را در سال 1380 تدوین کردم و برای هفته‌نامه «پرتو سخن» فرستادم که در شماره‌های 109 تا 114 آن هفته نامه منتشر شد.

 آن موقع، فردی را در بین اعضای نزدیک به آیت‌الله یا در هفته‌نامه پرتو سخن می‌شناختید؟

خیر، با تلفن با هفته‌نامه تماس می‌گرفتم و پیگیری می‌کردم.

 چگونه شد که آن جزوه کوچک به کتاب تبدیل شد؟

هجوم تبلیغاتی بسیاری از نشریات، علیه آیت‌الله مصباح ادامه یافت و بنده هم از یک طرف به مطالب جدیدی درباره‌ آیت‌الله مصباح دست پیدا می‌کردم از طرفی دیگر می‌دیدم که کار قابل توجهی (در حد کتاب) در دفاع از ایشان منتشر نمی‌شود. به همین دلیل به ذهنم رسید که مطالب آن جزوه را گسترش داده و در یک کتاب منتشر کنم.

 در ابتدا بیشتر به دنبال جمع‌آوری چه مطالبی می‌رفتید؟

بیشتر پی‌گیر سوابق مبارزاتی آیت‌الله مصباح بودم. در سال 1381 برای ادامه تحصیل به قم آمدم. در کنار تحصیل پی‌گیر نوشتن کتاب هم بودم. لذا تصمیم خودم را با بعضی از مسئولان دفتر آیت الله مصباح مطرح کردم و مقداری از کار را به آنها ارائه دادم. آنها هم در معرفی من به مرکز اسناد انقلاب اسلامی برای در اختیار گذاشتن اسناد سوابق مبارزاتی آیت الله مصباح همکاری کردند. علاوه بر مرکز اسناد به جامعه مدرسین هم مراجعه کردم، در آنجا (جامعه مدرسین) به متن مصاحبه‌ مفصلی با آیت الله مصباح دست یافتم. در این مصاحبه بیش از همه مباحث مربوط به دکتر شریعتی برایم جذاب بود. این مصاحبه تا آن زمان منتشر نشده بود. لذا از بسیاری از مطالب این مصاحبه برای انتشار در کتاب استفاده کردم.

 چرا جامعه مدرسین به شما اعتماد کرد و آن مصاحبه و سایر اطلاعات را به شما داد؟

در آن زمان، آنها هم دنبال جمع آوری و انتشار اسناد مربوط به مبارزات جامعه‌ مدرسین و اعضای آن بودند و اطلاعاتی می‌خواستند و من اساسنامه اولیه جامعه‌ مدرسین که به خط آیت‌الله مصباح بود را داشتم و در اختیار آنها گذاشتم. علاوه بر آن قسمتی از مطالب کتاب خود را نیز در اختیارشان گذاشتم. شاید همین مسأله زمینه اعتماد را فراهم آورد.

 چرا کتاب را به مرکز جریان‌شناسی تاریخ معاصر از مجموعه‌های نزدیک به آیت‌الله مصباح یزدی دادید؟ آیا آنان این پیشنهاد را داده بودند؟

فکر کنم برخی از مسئولان دفتر آیت الله مصباح، این مرکز را به من معرفی کردند. به هر حال آنها هم کمک کردند و این مجموعه تحت عنوان «مصباح دوستان» از سوی دفتر جریان‌شناسی تاریخ معاصر در سال 83 منتشر شد.

 چرا موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی این کتاب را منتشر نکرد؟

آیت‌الله مصباح روحیات جالبی دارند. مسئولان دفترشان می‌گفتند که ایشان حتی اجازه نداده‌اند که کتاب زندگینامه‌شان (که در سال 1382 منتشر شده بود) را انتشارات مؤسسه چاپ کند. به همین دلیل طبیعی بود که با انتشار کتاب من هم توسط مؤسسه موافقت نشود.

 آیا آیت‌الله مصباح‌یزدی، پس از انتشار این کتاب شما را به حضور پذیرفتند؟ نظرشان درباره این کتاب چه بود؟

برای اولین بار پس از انتشار «مصباح دوستان» خدمتشان رسیدم. کار را پسندیده بودند. البته ایشان گفتند که مطالب مربوط به خودم را اکراه دارم، بخوانم. اما قسمت مربوط به دکتر شریعتی را کامل خوانده بودند و مخصوصا از آن قسمت اظهار رضایت کردند.

 به چه دلیل کتاب «مصباح‌دوستان» به کتاب «گفتمان مصباح» تبدیل شد؟

«گفتمان مصباح» تفاوت‌های بسیاری با «مصباح دوستان» دارد. کتاب اول، در عین تأثیرگذاری دارای ضعف‌ها و نواقص متعددی بود؛ از جمله می‌توان به عدم جامعیت آن اشاره کرد. «گفتمان مصباح» هم در جامعیت و هم در سبک نگارش و نوع پردازش مطالب، تفاوت‌های بسیاری با «مصباح دوستان» دارد. من در «گفتمان مصباح» سعی کردم تا در حد توان خودم تمام مباحثی که از پیش از انقلاب تا پایان انتخابات ریاست جمهوری نهم میان آیت‌الله مصباح و مخالفان ایشان به صورت یک چالش مطرح شده و انعکاس گسترده‌ مطبوعاتی داشته است را گزارش کنم و قضاوت درباره آنها را به خواننده واگذار کنم. برای رسیدن به این هدف  حدود 1100 مقاله و خبر درباره آیت‌الله مصباح که در نشریات منتشر شده بود را مورد بررسی قرار دادم.

 تمامی مراحل تحقیق را خودتان انجام دادید؟

بله، بهتر بود که با این وسعت کار، از گروهی یاری بگیرم، اما متاسفأنه این کار سنگین به تنهایی انجام شد.

 فکر نمی‌کنید هنوز هم کامل نیست و برخی از مجموعه‌های تحت مدیریت ایشان و همچنین شاگردان و اختلافات درون‌سازمانی را منعکس نکردید؟

به هر حال هر کار بشری دارای نواقصی است، اما برخی از این مسائلی که شما گفتید، مباحث چالش‌برانگیزی در سطح مطبوعات نبودند تا به آنها بپردازم.

 پس شما فقط به مسائلی پرداختید که در رسانه‌ها منعکس شده بود؟

من فقط به مسایلی پرداخته‌ام که در رسانه‌ها به صورت چالش‌های جدی با آیت الله مصباح مطرح بوده‌اند.

 فکر می‌کنم، شما جهت دفاعیه‌نویسی برای آیت‌الله مصباح، دست به قلم برده‌اید؟

این‌گونه نیست. اگر این قضاوت شما درست بود باید نشریات وابسته به مؤسسه‌ آیت الله مصباح به تبلیغ وسیع این کتاب می‌پرداختند. اما آنها حتی خبر چاپ کتاب را هم منتشر نکردند. اگر به مطالب کتاب به دقت توجه کنید، متوجه این مساله می‌شوید. من سعی کرده‌ام تا در گفتمان مصباح سبک گزارش نویسی را رعایت کنم تا خواننده خود به قضاوت بنشیند. اما با این وجود، در بخش‌های اندکی از کتاب در تأیید یا رد مواضع، نظر خود را در متن یا پاورقی بیان کرده‌ام. اتفاقاً در دیدار دیگری که پیش از انتشار «گفتمان مصباح» با آیت‌الله مصباح داشتم، برخی از اشکالات خود را مطرح کردم و ایشان با بزرگواری فرمودند که چنانچه شما قسمتی از مطالب بنده را قبول ندارید، در کنار نقل استدلال من، نظر خودتان را هم بنویسد. 

 پس به همین دلیل بود که «جریان‌شناسی تاریخ معاصر» حاضر نشد، کتاب شما را چاپ کند؟

به هر حال هر مجموعه‌ای سیاست‌های مشخص خود را دارد و آثار ارائه شده را بر اساس سیاست خود رد یا قبول می‌کند.

از قبل با مرکز اسناد آشنایی داشتید؟

بر سر جمع‌آوری مطالب اولیه کتاب و همچنین توسط یکی از دوستان با دفتر این مرکز در قم آشنا شدم. به هر حال این کتاب مطالبی دارد که بسیاری از مجموعه‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا را ناراحت می‌کند. به همین دلیل فکر نمی‌کردم، ناشر مناسبی حاضر به انتشار آن شود و از اینکه مرکز اسناد حاضر به انتشار آن شد، بسیار خوشحال شدم.

گویا شما همچون گذشته به نظرات آیت‌الله مصباح علاقه‌مند نیستید؟

اینطور نیست. من همچنان به ایشان ارادت دارم و از کتاب‌ها و مباحث ایشان استفاده می‌کنم و ایشان را یکی از شخصیت‌های ممتاز اسلامی می‌دانم.

 پس چرا در موسسه ایشان حضور نیافتید و به تحصیل مشغول نشدید؟

دوست دارم بیشتر به فقه و اصول بپردازم و پس از آن به سایر علوم.