عاشورا و کربلا نقاط عطفی هستند که قابلیت فرهنگ‌سازی آن‌ها در یک قطعه‌ی زمانی یا مکانی خلاصه نمی‌شود و این مهم محقق نمی‌شود مگر آنکه نام و یاد حسین را آمیخته با انگیزه و هدف او نمود. آری می‌باسیت پیام‌های نهفته در محرم، صفر، عاشورا و کربلای حسین را کشف و معرفی کرده و با بهره‌برداری از آنها اسلام را تا ابد بیمه کرد. و به راستی آنان که  از حسین دور می‌شوند چه بد جایگاهی دارند!

 

 

نقل است که یزید میمونی داشت و کنیه‌ی او راه ابا‌قیس نهاده بود. مسعودی در کتاب «مروج الذهب» می‌نویسد که میمون را لباس‌های حریر و زیبا ‌پوشانده و در کنار دست خود بالاتر از رجال کشوری و لشکری می‌نشاند! آری نتیحه‌ی رها نمودن علی و حسن و حسین(علیهم السلام) چیزی جز این نخواهد بود. آنان که حسین و حسینیان را رها کنند جایگاهی به مراتب پایین‌تر از میمون یزیدیان خواهند یافت و این تنها جایگاه دنیوی آنان است!

 

 

اما به راستی چرا ائمه‌ی دین تا بدین حد به مرثیه‌ی حسین و زنده نگه‌ داشتن نام و یاد او و قیامش اهتمام می‌ورزیده و بر آن تشویق نموده‌اند؟ مگر قیام حسین(ع) چه امتیازات ویژه‌ای دارد؟

 

 

اصلاً زنده نگهداشتن یاد و نام حسین به چیست؟ آیا زنده نگهداشتن نام و یاد حسین تنها و تنها در خواندن روضه و ریختن اشک و زدن بر سر و سینه خلاصه می‌شود آن هم با هر روضه و هر شعر و هر نوحه‌ای؟! آیا تاکنون با خود اندیشیده‌ایم که آنچه ما در مراسم‌های عزاداری خویش از حسین و قیامش مطرح می‌کنیم تا چه حد به واقعیت نزدیک بوده‌ چه تصویری را از امام حسین(ع) در ذهن‌ها مجسم می‌سازد و تا چه حد ما را به حسین و انگیزه و اهداف او نزدیک می‌کند؟ آیا با خود اندیشیده‌ایم زمانی که امام حسین(ع) را در حد شخصی که برای رسیدن به جرعه‌ای آب برای فرزند خردسالش در مقابل آن انسان‌های پست و حقیر اظهار  تذلل می‌کند، تنزل می‌دهیم چه چهره و تصویری در اذهان مردم از امامشان رقم می‌خورد؟ آیا به این نکته اندیشیده‌ایم که آن امامی که خود با صدای بلند و رسا فریاد می‌زند که «هل من ناصر ینصرنی» آیا یاوری هست تا با خون خود در رنگین‌تر کردن این میدان مرا یاری کند، چگونه ممکن است برای از دست دادن فرزندش بی‌تابی کرده و نوحه‌ی نوجوان اکبر من نوجوان اکبر من سر دهد؟! شاید شنیده یا خوانده باشید که در روز عاشورا مادر عبدالله بن عمیر کلبی به فرزند تازه دامادش می‌گوید اگر امروز خودت را فدای حسین(ع) نکنی شیرم را بر تو حلال نخواهم کرد و آنگاه که عبدالله او به شهادت می‌رسد و دشمن در نهایت رذالت و پستی سر عبدالله را به سوی مادرش پرتاب می‌کند، مادر پس از اندک نجوایی با سر بریده‌ی فرزند، سر را به سوی  دشمن پرتاب کرده و می‌گوید: ما چیزی که در راه خدا داده‌ایم را پس نمی‌گیریم. با این اوصاف آیا به این نکته هم اندیشیده‌ایم که چرا عده‌ای فقط و فقط برای جاری کردن قطرات اشک دیگران سعی در بی‌تاب و تحمل نشان دادن زنان حاضر در کربلا بخصوص حضرت زینب(س) دارند؟ به راستی آیا صبر و استقامت زینب(س) کمتر از مادر عبد‌الله بود؟ شاید شما هم به برخی از مرثیه خوانانی که امام حسین(ع) را مانند کودکی که بهانه‌ی مادر می‌گیرد می‌‌نمایانند برخورد کرده باشید! راستی در آن زمان از کدام یک از این دو مصیبت گریسته‌اید مصیبتی که روضه‌خوان می‌خواند یا مصیبتی که با خیانت آن روضه‌خوان رقم می‌خورد؟! آری «اگر بخواهند روضه‌های دروغ را جمع کنند شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه‌ای شود.»(1)

 

 

اما همه‌ی این تحربف‌ها و دروغ‌ها به یک طرف و تغییر دادن فلسفه‌ی عزاداری حسین(ع)، طرف دیگر. همه‌ی این خیانت‌ها یک طرف و ناکارآمد کردن قیام حسین(ع) طرف دیگر.

 

 

به راستی آیا آنان که برای توجیه قیام امام حسین(ع) فقط و فقط متوسل به خواب ایشان و ملاقات امام با پیامبر اکرم(ص) در خواب شده و تنها جملاتی چون «إن الله شاء أن یراک قتیلاً»(2) را بزرگ می‌کنند و به عبارتی علت قیام امام را به یک خواب و رؤیا و به وجود یک دستور خصوصی تنزل می‌دهند در حال خدمت به حسین و قیام اویند؟!

 

 

قطعاً «یکی از اموری که موجب می‌گردد داستان کربلا از مسیر خود منحرف گردد و از حیُز استفاده و بهره‌برداری عامه‌ی مردم خارج شود و بالاخره آن هدف کلی که از امرِ به عزادراری آن حضرت در نظر است، منحرف گردد این است که می‌گویند حرکت سید‌الشهداء معلول یک دستور خصوصی و محرمانه به نحو فضیه‌ی شخصیه بوده است و دستور خصوصی در خواب یا بیداری به آن حضرت داده شده است زیرا اگر بنا شود که آن حضرت یک دستور خصوصی داشته که حرکت کرده است، دیگران نمی‌توانند او را مقتدا و امام خود در نظیر این عمل قرار دهند و نمی‌توان برای حسین مکتب قائل شد... معمولاً گویندگان برای این‌که به خیال خودشان مقام امام حسین را بالا ببرند، می‌گویند دستور خصوصی برای شخص امام حسین و برای مبارزه با یزید و ابن‌زیاد بود و در این زمینه از خواب و بیداری هزارها چیز می‌گویند در نتیجه قیام امام حسین را از حوزه‌ی عمل بشری قابل اقتدا و اقتفا که لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة خارج می‌کنند و به اصطلاح از زمین به آسمان می‌برند... هر اندازه در این زمینه خیال‌بافی زیادتر بشود، از جن و ملک و خواب و بیداری و دستورهای خصوصی زیاد گفته شود این نهضت را بی‌مصرف‌تر می‌کند.»(3) «امام حسین خودش فریاد کشیده است که علل و انگیزه‌ی قیام من مسائلی است که بر اصول اسلام منطبق می‌شود، احتیاجی به دستور خصوصی ندارد. دستور خصوصی در جایی می‌گویند که دستور عمومی وافی نباشد. این خیانتی است به حسین بن علی(ع) آیا خیانتی از این بالاتر هم در دنیا صورت گرفته است؟»(4)

 

 

 آری این حسین است که قبل از خروج از مدینه و حتی قبل از نامه‌های کوفیان در وصیت خویش به برادرش محمد بن حنفیه به این اصل اشاره می‌کند که انی لم‌اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً إنما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی آری محرم و صفر، کربلا و عاشورا، حسین و عباس، علی اکبر و قاسم و همه‌ی 72 تن یاران حضرت، هر کدام درس و پیامی برای ما دارند و اگر گفته و خواسته شده است که عزای حسین را با شکوه و عظمت بپا دارید برای آن است که هر سال امت اسلام با شنیدن پیام حسین(ع) و یارانش روحی تازه گرفته و ارزش‌هایی را که در کربلا رخ نمود در جامعه‌ی خویش بازتابند. آری حسین(ع) قیام کرد تا همه ساله از برکت قطره قطره‌ی خونش اسلام جانی تازه بیابد و لذا اشک بر حسین(ع) بر به هدر رفتن خون او و یارانش نیست. «چه کسی گفته است خون حسین ابن علی(ع) هدر رفت؟ اگر شما در دنیا انسانی را پیدا کنید که نگذاشت یک قطره‌ی خونش هدر یرود، حسین این علی(ع) است. آدمی که کشته شدنش سبب شد که نام او پایه‌های کاخ ستم‌کاران را یک قرن، دو قرن، بیست قرن بلرزاند، این آدم نفله شد؟!»(5)

 

 

«به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بی‌تقصیر به دست یک ظالم کشته شد... به امام نگاه کردیم و فکر نکردیم که تنها کسی که نفله نشد و برای هر قطره‌ خون خود ارزش بی‌نهایت قرار داد او بود.»(6)

 

 

آری فلسفه‌ی اشک و عزاداری بر حسین(ع) نه بخاطر هدر رفتن خون او و یارانش و نه حتی برای تسلّی خاطر حضرت زهراست. گرچه حضرت زهرا(س) و نیز سایر ائمه‌ی اطهار(ع) بر بپا داشتن عزاداری حسین(ع) و یارانش تأکید داشته و برگزاری چنین مراسمی موجبات خوشحالی آنان را فراهم می‌آورد اما این مسأله چیزی است و تنزل دادن فلسفه‌ی عزاداری حسین(ع) به تسلی دل حضرت زهرا(س) چیز دیگر. به راستی «آیا این حرف مسخره نیست که بعد از 1400 سال هنوز حضرت زهرا(س) احتیاج به تسلّی داشته باشد؟! در صورتی که به نصّ خود امام حسین(ع) و به حکم ضرورت دین بعد از شهادت امام حسین(ع) دیگر امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) نزد یکدیگر هستند، این چه حرفی است؟! مگر حضرت زهرا(س) بچه است که بعد از 1400 سال هنوز هم دائماً به سر خودش بزند و گریه کند بعد ما برویم به ایشان سر سلامتی بدهیم! این حرف‌ها دین را خراب می‌کند.»(7) آری فلسفه‌ی عزاداری بر حسین(ع) را باید شناخت «اما متأسفانه عده‌ای این را نشناختند، خیال کردند بدون اینکه مردم را به مکتب حسین(ع) آشنا کنیم، به فلسفه‌ی حسین(ع) آشنا کنیم، عارف به مقامات حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند و یک گریه‌ای را نفهمیده و ندانسته کردند، دیگر کفاره‌ی گناهان است.»(8)

 

 

 عده‌ای دیگر علی‌رغم ماهیت گناه‌ستیزی قیام امام حسین(ع) گمان کرده‌اند حسین شرکت بیمه‌ی گنه‌کاران تأسیس کرده و عزاداری بر حسین(ع) فقط برای بخشیده شدن گناهان است و حسین هر گنه‌کاری را با هر گناهی تنها در عوض سینه‌های سه ضرب و قطرات اشکِِ به دور از بصیرت او خواهد بخشید.(9) «غافل از آنکه اگر اشکی  که ما برای حسین(ع) می‌ریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، روح ما پرواز کوچکی با روح حسینی بکند، ذره‌ای از همت او، ذره‌ای از غیرت او، ذره‌ای از حریت او، ذره‌ای از ایمان و تقوای او، و ذره‌ای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود، آن اشک هر چه دلتان بخواهد قیمت دارد... اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین(ع) باشد، بلکه اشکی که بر عظمت حسین(ع) باشد برای شخصیت حسین باشد، اشکی که نشانه‌ای از هماهنگی کردن و پیروی کردن از حسین بن علی(ع) یاشد یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد.»(10)

 

 

پس «اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید... اگر ما صفحه‌ی نورانی تاریخ حسینی را خواندیم آن وقت از جنبه‌های رثایی‌اش می‌توانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است.»(11)

 

 

آری باید ارزش‌های کربلا و پیام‌های حسین(ع) را شناخت، باید در عزای حسین فداکاری برای دین را آموخت، باید در عزاداری برای حسین(ع) آزادگی و عزت‌طلبی را آموخت، باید جرعه‌ای از عرفان و اخلاق حسین(ع) نوشید، باید از حسین(ع) و یارانش درس ایثار و گذشت فرا گرفت. حسینیه‌‌های ما می‌بایست دانشگاه باشد، دانشگاهی که عزادار حسینی در آن، عشق به خدا، دفاع از حریم ولایت و امامت، دفاع جانبازانه از حق و حقیقت و حکومت اسلامی را می آموزند. دانشگاهی که در آن عزاداران حسینی از شهرت و ریا روی گردانند و فقط به محو شدن در وجود حق و حقیقت می‌اندیشند. عزادار حسینی می‌بایست در این دانشگاه نه تنها عامل به معروف و تارک منکر باشد بلکه به آنها نیز امر و نهی کند. عزادار حسین(ع) می‌بایست به دور از جو زدگی، اشخاص را به حق و نه حق را به اشخاص بشناسد. بی‌تفاوتی و بی‌موضعی نمی‌بایست در عزادار حسین(ع) راه داشته باشد. عزادار حسین اصلاح‌طلبی است که به دنبال زنده‌نگه داشتن اصول است. و لذا نوحه‌خوان و نوحه سرا و سخنران عزاداری حسین(ع) می‌بایست بیش از آنکه در سخن و شعر و کلام خویش از کشته شدن می‌گویند از علت کشته شدن و فلسفه‌ی قیام حسین(ع) بگویند.

 

 

شعارهای عزاداری حسین(ع) می‌بایست شعارهای حسینی باشد نه شعارهای من در آوردی. نه گفتن از چشم و خال و لب و ابرو! شعارهای حسینی، شعارهایی است که از این تیپ باشد که فریاد می‌کند: ألا ترون أنّ الحق لایعمل به و الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقا الله محقاً(12). آیا نمی‌بینید که به حق عمل نشده و از باطل جلوگیری نمی‌شود؟ آیا در چنین شرایطی سزوار نیست که مؤمن مشتاق ملاقات با خدا شود؟

 

 

                                             رضا صنعتی

 

 

 

 

 

پی‌نوشت:

 

 

1. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار، ج 17 (حماسه حسینی)، ص 70-71.

 

 

2. شهید مطهری گذشته از احتمال ضعف سند این روایت در رابطه با معنای آن می گوید: «معنی جمله این است برو قیام خونین کن که خدا  چنین قیامی را دوست می دارد.» (همان: ص 690.)

 

 

3. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار، ج 17 (حماسه حسینی)، ص 472 تا 473.

 

 

4. همان: ص 110.

 

 

5. همان: ص 111.

 

 

6. همان: ص 608.

 

 

7. همان: ص 89.

 

 

8. همان: ص 90.

 

 

9. برگرفته از همان (مضموما): ص 108- 109.

 

 

10. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار، ج 17، ص 112.

 

 

11. همان: ص 33-32.

 

 

12. بحار الانوار: ج44، ص381.

 

 

13. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار، ج17، ص 187 تا 188.