توضیح: متن حاضر مصاحبه‌ی ماهنامه نسیم بیداری با اینجانب درباره‌ی مشروعیت، حکومت و جمهوریت از نگاه آیت الله مصباح است. متأسفانه علی‌رغم تعهدی که داده شده بود، بخش‌هایی از این مصاحبه نیز در هفته نامه‌ی مذکور سانسور شده است. شما را به مطالعه متن کامل این مصاحبه دعوت می‌کنم. مواردی که حذف شده است را با رنگ زرد مشخص کرده ام.

 

رأی و نظر مردم چه جایگاهی در اندیشه سیاسی آیت الله مصباح دارد؟

آیت‌الله مصباح معتقد است که بدون رأی، همراهی و نظر مردم امکان تحقق حکومت اسلامی وجود ندارد. به عبارت دیگر، در زمان غیبت امام معصوم (عج) تنها فقیهی امکان حکومت دارد که علاوه بر برخورداری از ویژگی‌هایی که تحت عنوان نصب عام الهی فقها لحاظ شده است از مقبولیت مردمی و همراهی اکثریت افراد جامعه نیز برخوردار باشد.

 

تشکیل حکومت اسلامی از منظر مصباح یزدی منوط به خواست عمومی مردم جامعه است یا اگر فردی بتواند با قوه قاهره زمام امور یک جامعه را در اختیار بگیرد نیز بر او واجب است که این کار را انجام دهد و حکومت اسلامی برپا کند؟

آیت‌الله مصباح در موضوع تشکیل حکومت اسلامی و مبنای مشروعیت آن هیچ تفاوتی میان حکومت امام معصوم (ع) و فقیه جامع الشرایط، قائل نیست. تنها تفاوت آنها در این است که ائمه‌ی معصومین (ع) به «نصب خاص» مشخص شده‌اند. یعنی در مورد ائمه، افراد مشخصی از جانب خداوند متعال به عنوان ولی مردم معرفی شده‌اند. اما در مورد حاکمیت فقها تنها یک «نصب عام» وجود دارد و از شخص خاصی به عنوان حاکم نام برده نشدهاست؛ لذا از میان فقها، هر که از همراهی اکثریت مردم برخوردار شد او حاکم خواهد بود. به هر حال همچنان که امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) برای تشکیل حکومت متوسل به قوه‌ی قاهره نشدند، فقیه جامع الشرایط نیز نمی‌تواند با زور تشکیل حکومت بدهد. البته مبارزه‌ فکری و سیاسی برای همراه کردن اکثریت مردم با حاکمیت الهی ولو اینکه همراه با خطرات جانی برای خود و یا دیگران باشد، را نمی‌توان توسل به قوه‌ی قاهره دانست. همچنان که در مقاطعی از تاریخ ائمه (ع) و یا در قیام امام خمینی (ره) شاهد این نوع اقدامات بودیم.

اینکه آیت الله مصباح مشروعیت را امری الهی می داند و قائل به "کشف" گزینه اصلحبرای رهبری هستند، در عمل با یک تناقض مواجه می شود. چرا که در نهایت کسانی که باید این گزینه اصلح را کشف کنند با رای همان مردمی انتخاب می شوند که از نگاه آیت الله مصباح صلاحیت تشخیص گزینه اصلح را ندارند. اگر هم "کشف" را تنها در صلاحیت منتخبان مردم ندانیم و حق این کشف را برای همه فقها و علما قائل شویم، ممکن است با چند گزینه مورد تایید علمای حوزه های مختلف مواجه شویم. این تناقض در چهارچوب فکری آیت‌الله مصباح چگونه پاسخ داده می‌شود؟

این پرسش سه بخش دارد یکی بحث الهی بودن مشروعیت ولی‌فقیه است. دوم؛ بحث «کشف مصداق» ولی‌فقیه و معنای آن است و نهایتاً نوع رابطه‌ی «کشف» و «انتخاب» و نیز مکانیزم این انتخاب است.

اما درباره‌ی مشرعیت الهی ولی‌فقیه باید بگویم: هیچ فقیهی نیست که قائل به ولایت فقیه باشد و مشروعیت ولی‌فقیه را الهی نداند. اگر اختلافی باشد تنها در این است که آیا رأی و نظر مردم به این مشروعیت، عینیت می‌بخشد یا اینکه فراتر از آن، مشروعیت امری تلفیقی از اراده‌ی الهی و رأی مردم است؟ این البته یک مسأله‌ی سلیقه‌ای نیست که عده‌ای مبنای اول و عده‌ای دیگر مبنای دوم را بپسندند. بلکه یک بحث حساس علمی است که در دو علم «کلام» و «فقه» ریشه دارد و برای دفاع از هر مبنا می‌بایست استدلال مقتضی آن را ارائه کرد. البته آیت‌الله مصباح مبنای اول را قبول دارند. اما درباره‌ی موضوع «کشف مصداق» ولی‌فقیه و معنای آن و نیز رابطه‌ی این «کشف» با «انتخاب» باید بگویم که در اینجا برای برخی از افراد نوعی سوء تفاهم رخ داده است. برخی گمان کرده‌اند که منظور از کشف، یافتن یقینیِ فقیهی است که خداوند برای امر ولایت به او نظر دارد. برخی نیز گمان کرده‌اند که این کشف، مجرایی غیر از انتخابات دارد. در حالی که هر دو برداشت غلط است.

از نگاه آیت‌الله مصباح اولا؛ منظور از تعبیر «کشف مصداق رهبری» همان «تشخیص مصداق رهبری» است. ثانیاً این کشف و تشخیص «ظنّی» است نه «یقینی». ثالثاً؛ هیچ مکانیزم عقلایی جز «انتخابات» ندارد. لذا آقای مصباح نیز تعبیر «کشف» را تنها در تبیین کاری که اعضای مجلس خبرگان رهبری انجام می‌دهند به کار برده ‌است و نه به صورت مطلق.

کاری که الآن در نظام ما انجام می‌شود این است که ابتدا فقهای شورای نگهبان عده‌ای از فقها را به مردم معرفی می‌کنند تا با برگزاری انتخابات مردمی از میان افراد معرفی شده، مجلس خبرگان شکل بگیرد. وقتی مجلس خبرگان شکل گرفت آن وقت نوبت به کشف و تشخیص مصداق رهبری می‌رسد که مکانیزم آن هم انتخابات و رأی اکثریت اعضای این مجلس است. اینکه آیا این روش، در تمام مراحلش بهترین روش ممکن است یا نه را فعلاً کاری ندارم اما آنچه مسلم است این است که در مبانی فکری و مراحل عملی آن تناقضی که شما به آن اشاره کردید وجود ندارد. زیرا انتخاب مردم تنها در دایره‌ی افرادی است که صلاحیت علمی و عملی آنها قبلاً توسط یک جمعِ فقیه شناس به تأیید رسیده است و انتخاب نهایی نیز تنها به تشخیص اعضای مجلس خبرگان (و نه همه‌ی فقها و علما) است.

 

آنچه درباره‌ی نظریه‌ی سیاسی آیت الله مصباح و مقصود وی از نظریه کشف گفتید، مستند به کدام دلایل و شواهد است.

بنده در دو کتاب «گفتمان مصباح» و «مشروعیت آسمانی» به تفصیل در این رابطه بحث کرده و مستندات آن را ذکر کرده‌ام؛ می‌توانید به این دو کتاب مراجعه کنید.

 

از نگاه آیت‌الله مصباح پس از تشکیل حکومت اسلامی آیا ولی‌فقیه همچنان می‌بایست از همراهی اکثریت مردم برخوردار باشد یا همراهی اکثریت فقط تا زمان تشکیل حکومت لازم است؟

آیت‌الله مصباح در مورد حفظ حکومت معتقد به کفایت وجود یاور است نه همراهی اکثریت.

استدلال ایشان آن است که امام علی(ع) تا زمانی که یاور داشت حکومت را حفظ کرد. در نظریه‌ی مشروعیت تلفیقی عدم همراهی اکثریت اصل مشروعیت را زیر سئوال می‌برد اما به نظر بنده در نظریه‌ی مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی می‌توان با استناد به حکم اضطرار عمل کرد. به عبارتی می‌توان بین حکومت فقیه که به نصب عام تعیین شده است با حکومت امام معصوم(ع) که به نصب خاص است، تفاوت قائل شد. در حکومت معصوم شخصِ امام موضوعیت دارد اما در حکومت فقیه به نظر بنده در موارد اضطراری مجلس خبرگان می‌تواند برای حفظ نظام ولایت فقیه از گزینه‌ی اول خود به گزینه‌‌ی دومی که مقبولیت بالاتری دارد، تنزّل کند.

 

برداشت عمومی از مشی آقای مصباح بر اساس گفته‌های ایشان و برخی شاگردانشان و عملکرد گروه‌هایی که خود را پیرو فکری ایشان می‌دانند، این است که در راه اجرای احکام اسلامی، استفاده از روش‌های قهرآمیز را نیز هرگاه لازم تشخیص دهند، تجویز می‌کنند. اگر چنین برداشتی صحیح است، استفاده از قوه قهریه در چه شرایطی و برای چه کسانی از نظر ایشان مجاز است و اگر این برداشت را صحیح نمی دانید، بفرمایید که بر اساس کدام یک از گفته‌های آقای مصباح، استفاده از قوه قاهره برای اجرای احکام اسلامی مردود است.

پس از تشکیل حکومت، طبیعتاً نوبت به اداره‌ی آن می‌رسد. در هر جامعه‌ای ممکن است افرادی به نقض قوانین و یا تضییع حقوق مادی و معنوی دیگران روی آورند. طبیعتاً در برخورد با این افراد می‌بایست از قوه‌ی قهریه استفاده کرد. اعمال این قوه البته می‌بایست تنها از طریق نهادهای قانونی‌یی چون پلیس، نیروهای انتظامی و امنیتی، دادگاه و قوه‌ی قضاییه باشد. گمان نمی‌کنم درباره‌ی اصل این مبنا اختلاف نظری وجود داشته باشد. علاوه بر این آیت‌الله مصباح در موارد متعددی تصریح کرده‌اند که «امر به معروف و نهی از منکر فیزیکی» در «شرایط عادی» فقط با اجازه‌ی مراجع قانونی جایز است. بنده در کتاب «گفتمان مصباح» جملات متعددی از این قبیل به نقل از ایشان ذکر کرده‌ام که از آن جمله می‌توان به این عبارات که در سال 1379 بیان شده، اشاره کرد: «بارهاگفته‌ام که ما یک وظایفی داریم که اجرایش برای عموم و افراد عادی در شرایط عادی، فقط با اجازه‌ی مقام رسمی دولتی و قضایی ممکن است، امر به معروف و نهی از منکری که مستلزم برخورد فیزیکی باشد، باید با اجازه‌ی مقامات قضایی باشد». البته ایشان در برخی سخنان خود شرایط غیرعادی‌یی را تصویر کرده‌اند که در آن شرایط، اقدام مستقل مردمی را جایز می‌دانند. این شرایط خاص شامل این چهار وضعیت ویژه بود:

در زمان ناکارآمدی حکومت اسلامی 2. در زمان به خطر افتادن کیانِ نظام اسلامی 3. در زمان دفاع از جان، مال و ناموس خود در صورت عدم دسترسی به پلیس 4. برای دفاع از مقدسات دین در صورتی که تشکیل دادگاه ممکن نباشد.

ایشان پس از مدتی اجرای برخی از این موارد، از جمله مورد آخر را نیز منوط به عدم منع ولی‌فقیه کردند و گفتند: «اگر ولی‌فقیه منع کند و بگوید به تشخیص خودتان عمل نکنید، یعنی مصلحت نداند هر کس به تشخیص خودش عمل کند، از باب اطاعت از ولی‌فقیه، نباید هر کس به تشخیص خودش عمل کند.»

 

اجرای احکام اسلامی در مکتب فکری آیت الله مصباح، فقط در صورت استقرار حکومت اسلامی، واجب است یا در حکومت‌های غیر اسلامی هم می‌توان برای اجرای احکام الهی از همه ابزار و لوازم ممکن بهره برد؟

احکام اسلامی شامل دو عرصه‌ی فردی و اجتماعی است. در عمل به احکام فردی که تفاوتی میان نوع حکومت مستقر وجود ندارد. در زمان استقرار حکومت اسلامی، یکی از مهم‌ترین وظایف حاکمیت پیاده کردن احکام اسلام است اما در زمان استقرار حکومت غیراسلامی طبیعتاً سطح توقع از حکومت پایین می‌آید اما این مانع از آن نمی‌شود که متدینین (خصوصا در کشورهای اسلامی) با ابزارهایی که در اختیار دارند به چنین حکومت‌هایی برای اجرای احکام اسلام و دهن‌کجی نکردن به این احکام فشار بیاورند. همچنان که امام خمینی (ره) انقلاب خود را با اعتراض به رفتارهای غیراسلامی نظام سلطنتی پهلوی آغاز کرد.

 

به نظر می‌رسد آیت‌الله مصباح و مجموعه‌های منتسب به ایشان نگاه تنگ‌نظرانه‌ای درباره‌‌ی حدود آزادی مردم دارند. نظر شما در این رابطه چیست؟

آیت الله مصباح به حق معتقدند آزادی‌های اجتماعی علاوه بر این‌که نمی‌بایست مخل به حقوق مادی دیگران باشد نباید حقوق معنوی فرد و جامعه را نیز ضایع کند. اصل این سخن مبنای صحیحی است اما اختلاف نظر در تشخیص مصادیق و نوع برخورد با تخلفات احتمالی است. برخی از افراد، گروه‌ها و رسانه‌های منتسب به ایشان متأسفانه کارنامه‌ی قابل قبولی در احترام به آزادی‌ها و حقوق اجتماعی منتقدان ندارند. تخریب افراد به بهانه‌ی اظهارنظرهایی که مورد پسند آنها نیست امری رایج و جاری در میان آنهاست. البته بنده چه در میان اصولگرایان و چه در میان اصلاح‌طلبان کمتر گرو‌هی را می‌شناسم که کارنامه‌ی درخشانی در این رابطه داشته باشد.

 

در کتاب شما مواضع سیاسی اقای مصباح تا دوم خرداد 76 بررسی شده است. امروز اگر بخواهید تفاوت‌های رویکردی ایشان در دو مقطع زمام‌داری خاتمی و احمدی‌‌نژاد را بیان کنید، به چه نکاتی اشاره می‌کنید؟
 

اینگونه نیست! بنده در کتاب «گفتمان مصباح» به بررسی چالش‌های پیرامون شخصیت آیت‌الله مصباح از پیش از انقلاب تا ابتدای دولت احمدی‌نژاد پرداخته‌ام. به عبارتی چالش‌های پیرامون شخصیت‌ ایشان در 8 سال حاکمیت اصلاح‌طلبان در این کتاب گزارش شده است. اگر زمانی توفیق پیدا کنم که بار دیگر این کتاب را تکمیل کنم، چالش‌ها و مواضع ایشان در طول 8 سال حاکمیت دکتر احمدی‌نژاد را نیز اضافه خواهم کرد. گزارش مواضع چالش‌برانگیز این 8 سال در کنار فصل‌های قبل کتاب امکان قضاوت دقیق‌تر درباره‌ی شخصیت ایشان را برای خوانندگان فراهم خواهد آورد.

 

به نظر می‌رسد مدل دولت نهم نزدیکی زیادی به مواضع سیاسی آیت‌الله دارد. این تحلیل را می‌پذیرید؟

به هر حال دکتر احمدی‌نژاد نامزد ایده‌آل آیت‌الله مصباح در انتخابات نهم بود. جریان منتسب به ایشان از تمام ابزارهای ممکن برای حمایت از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و تقدیس وی بهره برد. اما زمان زیادی نگذشت که آیت‌الله مصباح به تفاوت‌های دکتر احمدی‌نژاد با ایده‌آل‌های ذهنی خود پی‌برد. شاید یک سال هم از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد نگذشته بود که برخی اختلاف‌نظرها خصوصاً در مسایلی فرهنگی میان آیت‌الله مصباح و دکتر احمدی‌نژاد رخ نمود. گرچه این تفاوت‌ها و اختلاف نظرها بیشتر در دولت دهم علنی شد. اما حتی در نیمه‌ی اول دولت نهم نیز وجود داشت. احمدی‌نژاد هم آدمی نبود که نظرات خود را به احترام آقای مصباح رها کند و گفتمان وی را پیاده سازد.

 

ویژگی «گفتمان مصباح» به طور خلاصه چیست؟

ویژگی گفتمان آیت‌الله مصباح تلاش خستگی‌ناپذیر برای پیاده کردن فهم خود از دین و تکالیف خویش است. این فهم البته می‌تواند با فهم ما متفاوت باشد اما این‌که انسان در عمل به فهم خود از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نباشد و در راه آن حاضر به تحمل ناملایمات باشد برای همه قابل الگوبرداری است.

 

آیا ایشان در مسیر پیاده سازی گفتمان خود و برای ساری و جاری ساختن این گفتمان به تجهیز منابع (اعم از اقتصادی و تشکیلاتی و سیاسی) دست زده‌اند یا به طور کل این نوع سازماندهی را لازم و مقبول می داند یا قائل به موارد دیگری همچون تکالیف فردی هستند؟

آقای مصباح به لزوم انجام فعالیت منسجم و تشکیلاتی کاملاً معتقد است و اثر کار تشکیلاتی را به صورت تصاعد هندسی بالاتر از کارهای پراکنده‌ی فردی می‌داند و بر همین اساس جبهه‌ی پایداری را شکل داده اند.

 

به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر، آیت‌الله مصباح به سمت فعالیت سیاسی معطوف به کسب قدرت روی آورده‌اند. آیا این تحلیلرا قبول دارید؟ اگر آری، چه ملزوماتی وجود داشته که ایشان را به این مسیر کشانده و اگر نه، چرا چنین به نظر می‌آید؟

به نظر بنده یک دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد کافی بود تا آیت‌الله مصباح را به این نتیجه برساند که هرگونه موفقیت سیاسی بدون اتکا به یک تشکیلات قوی و منسجم، برای ساختن مدینه‌ی فاضله‌ی مورد نظر وی ناکارآمد است. پس اول باید جبهه و تشکیلاتی را با اصول و خط مشی مشخص ایجاد کرد و سپس برای حاکمیت آن بر مقدرات کشور تلاش ‌نمود.

 

و جبهه‌ی پایداری می‌تواند به یک جریان اثرگذار مستمر تبدیل شود؟

به نظر بنده جبهه‌ی پایداری به عنوان یک جریان مستمر باقی نخواهد ماند. این جبهه حول شخصیت آیت‌الله مصباح شکل یافته و قائم به شخص است. بسیاری از افراد این جبهه در عرصه‌ی سیاست مقلد آقای مصباح هستند. بنده هیچ مجتهد سیاستمداری را در این جبهه نمی‌بینم که بتواند این مسیر را ادامه دهد.

 

و پرسش آخر اینکه گفتمان سیاسی آقای مصباح چقدر با شعارها و اهداف سیاسی اصولگرایان یا جناح راست هم‌پوشانی دارد؟

اول باید اصولگراها را بازشناسی کرد بعد به نقاط اشتراک و افتراق گفتمان آیت‌الله مصباح با آنها پرداخت. اصولگراها مجموعه‌ای گسترده با تنوع سلایق هستند؛ گاهی برای حصول این همپوشانی مجبور به حذف طیف گسترده‌ای از اصولگراها خواهیم بود.

 

مرتبط:

مصاحبه‌ای که سانسور شد / چهار دوره روابط هاشمی و مصباح در گفتگو با پنجره

از «گفتمان مصباح» تا «هاشمی در سال 88»